امروز تمام مدت یک بغض توی گلوم بود ... هر کاری می کردم یاد بدبختی هایی که یک لحظه هم بیخیالم نمی شدن میفتادم... البته یه مقدار زیادی به خاطر فشار درس هم بود اما فقط درس نبود....
بازم همون دو راهی ها این دفعه چند راهه شدم

انگار داری ایکس اُ بازی می کنی یه لحظه غافل شه می بینی همه چی تموم شده چون دیگه زندگی جای برگشتی هم واست نمیگذاره...