تنهایی بد دردیست میدونم که تو هم در آخر دلت همین احساس رو داری وقتی خیره به من نگاه می کنی این رو توی چشمات میبینم
کلی نوشتم همه اش رو پاک کردم دوباره بنویسم...
سر قلبم قمار کردم کار درستی نبود باشه اما قمار رو بردم... چیزی برای از دست دادن نداشتم اگر می باختم احتمالا می رفتم پیش خدا اما قمار رو بردم... اما مثل یه معما می مونی چون نمی دونم الان باید چیکار کنم مثل معمایی هستی که هیچ نشونه ای از حل شدن توش نیست شایدم هیچ پایانی برای معمای تو وجود نداره... می ترسم ... آره می ترسم ... ناپلئون موقع جنگش با کجا بود از ترس پاهاش می لرزید بهش گفتند تو که ناپلئونی داری از ترس می لرزی خاک بر سرت گفت آره پام میلرزه اما می تونم تصمیم بگیرم اما اگه شماها جای من بودید هیچ کاری نمی تونستید بکنید... میترسم از پیشم بری و باز هم اون خط بی نهایت بی هدف بودنم شروع بشه... یک طرف هدف زندگیمه شاید هم آینده ام هست و یک طرف زندگی بیخود قدیمیمه... میترسم... اما با همه ی ترسم می تونم روی پاهام وایسم و تصمیم بگیرم...
اگه چیزایی که من الان می بینم رو ببنی مو به تنت سیخ می شه صاعقه صاف می خوره به کوه ... وای هوا عالیه...
پرشین بلاگ به خاطر اینکه ۱۰ دقیقه بخض نظراتش فیلتر بود چه غوغایی به پا کرد حالا که دارند کلا بلاگ اسکای رو فیلتر می کنند می خواین چی کار کنید؟؟؟