اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

نان به نرخ روز خورد

نان‌ به‌ نرخ‌ روز!


کهنه‌ رندی‌ بود نام‌ نامی‌اش‌ بابا کرم‌
گه‌ فروتن‌ بود و گه‌ انبانة‌ فیس‌ و ورم‌
دوخت‌ هر دم‌ کیسه‌ و اندوخت‌ دینار و درم‌
زیست‌ عمری‌ کامیاب‌ و مالدار و محترم‌
چون‌ زعهد کودکی‌ تا آخرین‌ ساعت‌ که‌ مرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
در جوانی‌ مدتی‌ لبّاده‌ و دستار داشت‌
بعد تا چندی‌ کراوات‌ و کت‌ و شلوار داشت‌
او، که‌ در اصلاح‌ روی‌ و موی‌ خود اصرار داشت‌،
دیدمش‌ روزی‌ که‌ از اصلاح‌ صورت‌ عار داشت‌
گاه‌ مو بر رخ‌ نهاد و گاه‌ موی‌ از رخ‌ سترد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
آن‌ که‌ در مجلس‌ به‌پهلوی‌ مدرس‌ می‌نشست‌،
ناگهان‌ از او برید و با رضاخان‌ داد دست‌
چون‌ رضاخان‌ جیم‌شد، خود را به‌حزب‌توده‌ بست‌
چون‌ ورق‌ برگشت‌ وحزب‌توده‌ هم‌ شد ورشکست‌
رفت‌ و بر درگاه‌ فرزند رضاخان‌ سر سپرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
در بر اهل‌ وفا رنگ‌ وفا کیشان‌ گرفت‌
در بساط‌ میگساران‌، ساغر از ایشان‌ گرفت‌
چون‌ به‌ درویشان‌ رسید آیین‌ درویشان‌ گرفت‌
گرگ‌ با نیرنگ‌، جا در جامة‌ میشان‌ گرفت‌
بر گلوی‌ گوسفندان‌ زبون‌ دندان‌ فشرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
گر فتاد اندر ته‌ دریای‌ قلزم‌، شد نهنگ‌
ور به‌ جنگل‌های‌ افریقا درآمد، شد پلنگ‌
گشت‌ مستفرنگ‌، اندر محفل‌ اهل‌ فرنگ‌
گاه‌ شد رومی‌ رومی‌، گاه‌ شد زنگی‌ زنگ‌
گاه‌ ترک‌ و گاه‌ تازی‌، گاه‌ لر شد گاه‌ کُرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
گشت‌ در هر راه‌ نان‌ و آب‌ داری‌ رهنورد
یافت‌ هر دم‌ صورتی‌ دیگر، چو طاس‌ تخته‌ نرد
گاه‌ نر شد، گاه‌ ماده‌، گاه‌ زن‌ شد، گاه‌ مرد
چون‌ به‌ دینداران‌ رسید از باده‌خواری‌ توبه‌ کرد
چوه‌ به‌ می‌ خوران‌ رسید آن‌ توبه‌ را از یاد برد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
در بر بوداییان‌، آیین‌ بودا را ستود
در بر زرتشتیان‌، زند و اوستا را ستود
چون‌ مسیحی‌ دید، انجیل‌ مسیحا را ستود
چون‌ کلیمی‌ یافت‌، ده‌ فرمان‌ موسا را ستود
چون‌ مسلمان‌ دید، خود را از مسلمانان‌ شمرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!
مؤمنان‌ او را یکی‌ از مؤمنین‌ پنداشتند
صالحان‌ او را نکوکار و امین‌ پنداشتند
دزدها او را به‌ دزدی‌ بی‌قرین‌ پنداشتند
ار چه‌ در جمعی‌ چنان‌، جمعی‌ چنین‌ پنداشتند؟
چون‌ که‌ هم‌ در زهد شهرت‌ داشت‌، هم‌ در دستبرد
نان‌ به‌ نرخ‌ روز خورد!

ولی از هر چی بگذریم چرا این آدم ها موفق ترند؟؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
افشین زند چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 01:39 http://eteraz1.blogspot.com

پویا جان سلام. چطوری؟
شاید ندانی، اما حدود یکسالی ست که من در وبلاگی به نام اعتراض می نویسم وبسیاری نیز مرا می شناسند و این نام بیاد آورنده یادداشت های افشین زند است.
خوشحالم از اینکه هم سلیقه هستیم، اما امیدوارم اندیشه مان نیز شبیه باشد که:
« استفاده از نام دیگران چندان کار درستی نیست.»

موفق باشید.

افشین زند پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 01:20 http://afshinzand1.blogspot.com

پویای عزیز درود برشما.
ایمیل پرمهرتان را دریافت کردم، اما بخاطر خط فارسی ترجیح دادم همینجا پاسخ گویم.
نوشته ای که نامگذاری وبلاگت اتفاقی بوده. این را که من خود می دانم و مطمئن هستم. اما در عُرف، استفاده از نام یکسان کار صحیح و سالمی نیست. من نمی گویم حالا که متوجه یکسانی نامها شده ای نام وبلاگت را عوض کن. این را می سپارم به شخص خودت. می خواهم بدانم کسی که قلم می زند و وارد کار مطبوعاتی می شود چگونه با مسائل برخورد می کند.
به هرحال خوشحالم از آشنائیت و سرفرصت وبلاگت را معرفی خواهم کرد.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد