نمی خوام باور کنم، و نمی خوام قبول کنم و همچنان فکر حساب گرم دنبال دلیل تراشی ست برای توجیح آنچه که شد و هنوز رهایم نمی کند. می خوام قبول نکنم و با خودم فکر می کنم که این ترکیبی از دو حس بوده که اینچنین حس کردم،اینچنین سرد شده بودم و تو داغ...
ذهنم دلیل می تراشید برای طعمی که بر من رسید... می خواهم نپذیرم.. می ترسم ازتکان هایی که در راه است،تو هم همینطور... می ترسیم از لرزه هایی که آخر می برند و ناتمام، تماممان می کنند..
نمی خواهم بپذیرد فکر حساب گرمان!
سلام
خسته نباشی
منم آپیدم سری بزن خوشحال می شم
موفق باشی
محمد[ماچ]
با سلام... وبلاگ نویس عزیز ٬ از آنجایی که امروزه در کشور عزیزمان ورزش کاران ٬ ورزش دوستان و ورزشی نویسان در حال افزایش است و همچنین لازم از شما وبلاگ نویس عزیز آمده ایم تا دعوت کنیم اگر ورزشی می نویسید یا اگر می خواهید ورزشی بنویسید در کنار ما و دیگر ورزشی نویسان باشید
منتظر حضور سبزتان هستیم...
http://www.varzeshblog.ir
http://www.varzeshblog.com