اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

واژه

یکشنبه. 9 تیر 1387

حدودا یک سال پیش

و اما متن یادداشت:

" ...و من گناه کردم! اولین باری بود که احساس کردم از دین خودم خارج شدم، و من گناه کردم...

چند روز بود که هر روز نقاشی توی ساختمونمون بود، امروز رفتند... همیشه همینطوره، می آییم و می روثم، از وقتی اومدیم این خونه سه نفر توی ساختمون مردند، اولی رو کشتند دومی سرطان داشت، وقتی که مرد دخترش با جیغ از در خونه زد بیرون... خیلی دخترشون رو دوست داشتم، خیلی بزرگتر از من بود، لبخندش رو دوست داشتم، واژه ای را داشت که من نداشتم، صبح ها که حاضر می شدم بروم پیش دانشگاهی لبخند صبح بخیرش آن واژه بود...

ولی رفتند، طاقت دیدن در و دیواری که با مادرشان دیده بودند رو نداشتند... به زودی نوبت من هم می رسه، 6سال دیگه، کمتر و بیشتر...

و من گناه کردم.. توی چشماش نگاه کردم با خنده ای از ترس، از اینکه ترسیده ایم، جمله ای گفت... با صدایی خس گرفته و لباسی سیاه... "امید" این واژه برام سخت می شه... مثل دو سال پیش واژه ای که هیچ وقت به زبان نمی آوردم!"

...کشمدنستچر!

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم و سعید و سروش دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:24 http://saghf.blogsky.com

سلام دوست من . شاد زی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد