جناب حافظ فرمودن:
عیشم مدامست از لعل دلخواه.. کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش ببرکش.. گه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند.. پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه.. وز فعل عابد استغفرالله
جانا چه گویم شرح فراقت.. شچمی و صد نم جانی و صد آه
کافر مبیناد این غم که دیدست .. از قامتت سرو از عارضت ماه
شوق لبت برد از یاد حافظ .. درس شبانه ورد سحرگاه
سپس تاکید می کنه که
گر تیغ بارد در کوی آن ماه .. گردن نهادیم الحکم لله
آیین تقوا ما نیز دانیم لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم .. یا جام باده یا قصه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل .. آنگاه توبه استغفر الله
الصبر مرّ و العمر فان .. یا لیت شعری حتام القاه
مهر تو عکسی بر ما نیفکند .. آیینه رویا آه از دلت آه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی .. خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
و بعد دوباره افتخار می کنم به اینکه توی این سرزمینم اگر و حتا اگر یک شاعر داشت اون هم حافظ بود..
دستهایم خالیندو امیدی به ماندن ندارم ،نگاهم شاید به چشمان نامرئی آسمان است ،طلب نیکی ام برای تو باشدتا دلم اینگونه آرام گیرد
سلام زیبا بود( آپ کردم)
و بعد دوباره افتخار می کنم به اینکه توی این سرزمینم اگر و حتا اگر یک شاعر داشت اون هم حافظ بود..
منم!!!!
جواب کامنتتو دادم;)
یعنی عاشق حافظم که چه ظریف بینی جالبی داشت با این ترکیب های نازش...
سلام دوست عزیز طاعات قبول اگه میخوای منو لینک کن منم شما رو لینک خواهم کرد قبول می کنین؟
با س÷اس