اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

Then God said:

r back"

قصه ما هم شده اون خرس روی لیوان.. کی میدونه چشه.. ولی یه مرگیش هست..

هی میره سراغ حافظ، حافظ هم بهش می گه هر دفعه بیای همین چیز هارو بهت می گم و باز این باز ی تکرار می شه..

" عکس روی تو چو بر آینه ی جام افتاد**عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد**این همه نقش در آینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود**یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید**کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم**اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار**هر که در دایره ی گردش ایام افتاد

در خم زلف تو آویخت دل از چاه ز نخ** آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی**کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت**کانکه شد کشته ی او نیک سرانجام افتاد

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگرست**این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی

زین میان حافظ دلسوخته بد نام افتاد!"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد