اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

غم نگاه این سگ ها..

از نگاهش معلومه که دوست نداره انقدری باشه.. دوست نداره توی بغل مردم جا بشه..  حتا دوست نداره پشمالو باشه و مجبور باشه خودش رو ناز کنه تا بهش غذا بدهند.. از قیافش معلومه چقدر فکر توی سرشه و ... از این عادت اینچنین چسبیدیم توی بغل این قضیه.. می دونم که دوست نداشتیم اینجوری باشیم..
نظرات 1 + ارسال نظر
تاریخ سرخ جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 23:52 http://www.2greenlineuk.blogfa.com

پان ترکیست‌ها، با بهره‌گیری از بودجه‌های دولتی و دلارهای خارجی، از چیزی به نام قوم ترک به عنوان برده و قوم همیشه زیر ستم هیولایی به نام قوم فارس نام می‌برند! نخست باید بگویم، ما نه قومی به نام ترک و نه قومی به نام فارس در ایران داریم که اساساً بتوانیم آنان را در برابر هم بگذاریم. فارس نام زبانی است که بیشتر در شمال شرق ایران و دربار پادشاهان بدان گویش می‌شد که پس از غلبه زبان تازی بر زبان پهلوی، به کمک مردم ایران شتافت و توده‌های ایرانی با آغوش باز به پیشواز آن رفتند و در توسعه و گسترش آن کوشیدند و از سمرقند و بخارا و شروان و گنجه و آذربایجان گرفته تا کردستان و شیراز و اسپهان و توس و کاشان، بدان سخن‌ها گفته، شعرها ساخته و کتاب‌ها نوشته‌اند، بدین گونه است که زبان پارسی از آن تمام مردم ایران است و از آن هیچ توده و گروهی نیست و نماد فرهنگ ملی مردم ایران می‌باشد و پاسداشت آن، پاسداشت تمام مردم ایران زمین است.
اگر قومی به نام فارس هست، پس جایگاه آن کجاست؟ ممکن است ما استانی به نام فارس داشته باشیم، اما در آن استان ایل‌های کوچ نشینی ساکنند که «پاره‌ای» به نوعی ترکی گویش می‌کنند. اکنون دیگر قوم فارس چه صیغه‌ای است، ما ندانیم؟ از دگرسو ما نمی توانیم به ایرانی نژادان آذری که به یک زبان ترکی- ایرانی سخن می‌گویند نام ترک دهیم. شایان نگرش است که ترک و فارس چیزی است که در گفت‌وگوی عوام به کار می‌رود یا سر رشته داران برای آسانی کار بخش‌بندی خود، می‌کنند. وگرنه چیزی به نام قوم ترک (البته نه آذری) و قوم فارس هیچ پایه و بنیانی ندارد.
اینان با تعریف کردن کثیرالمله بودن ایران (برپایه همان تعریف که استالین از ملت کرد (افرادی که به یک زبان و لهجه سخن می‌گویند)، در پی آنند که زمینه‌های جدایی سرزمین‌های ایرانی را فراهم آورند، ما می‌پرسیم به گفته شما آیا ایران کثیرالمله است و نه هندوستان و پاکستان و عراق و ترکیه و روسیه و چین و ده‌ها کشور دیگر. (به گفته استاد شهریار: ملتی با یک زبان، تاریخ کی دارد نشان).
هنگامی که ایرانیان توانستند تازیان را کم کم سر جای خود بنشانند، صد افسوس گرفتار مردمانی شدند که ایرانیان در برابر آنان تازیان را آرزو کردند. تازیان برای آن‌که بتوانند برای همیشه از شر جنبش‌های ملی ایرانیان آسوده شوند و از دگر سو، خلافتی را که از چگالشان بدر رفته بود باز به چنگ آورند، با ترکان دست به دست هم می‌دهند و تازیان با بهره‌برداری از تعصبات سخت مذهبی ترکان که با برداشت‌های شخصی، قومی و قبیله‌ای هنگام بت پرستی‌شان، از اسلام به عنوان شگردی خونین برای از پای درآوردن مخالفانشان همی بهره می‌بردند، بهترین سود را برای سرکوبی ایرانیان بردند و ترکان نیز مشروعیت حکومت خود را از تازیان می‌گرفتند.
بدین گونه بیابان گردان نامتمدنی که تا چند سال پیش به سبب قدرت ساسانیان حتی خواب ورود به ایران را نمی‌دیدند اکنون سررشته‌دار، آن سرزمین گشته بودند. وقتی گفته می‌شود ترکان دارای آن ویژگی‌های اخلاقی ناپسند بودند، منظور نژاد زردی است که چنگیز و هلاکو، تیمور لنگ و آتیلا، چهار تن از خون‌خوارترین، ستم‌کارترین و بی فرهنگ‌ترین موجودات هستی، فرزندان آن نژاد بوده‌اند.
بزرگ‌ترین زیان این بیابان‌گردان، نداشتن دلبستگی به شهر و شهرنشینی بود که سبب گردید نهادهای مدنی در ایران که پایه‌های کهن چند هزار ساله داشت، به روز نگردد. به گفته بیهقی؛ «بیابان، ایشان را پدر و مادر است، همان گونه که ما را شهرها». خودکامگلی این حکومت‌های ایلی، نبود امنیت فردی، اجتماعی، اقتصادی و دادگستری به اینکه نهاد‌های مدنی در ایران شکل نگیرد شدت بخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد