اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

اعتراض

اینجا هر چیزی آزاده.. از اعتراض تا ..

دیگه ...

دیگه چهرم احساسم رو نشون نمیده..وقتی تو نگام تشکر باید باشه یه جور تعارف مردنی زنده میشه..وقتی می خوام با یه صدای محکم پشت یکی وایسم..ته ته گلوم ته صدام یه چیزی میلرزه..حتا وقتی می خوام چیزیرو تایید کنم..انگار گردنم خوب حرکت نمی کنه..می خوام رد کنم می خوام بگم هستم..میخوام نباشم..و وقتی می خوام بترسم،یه خودخواهی توی لرزشم هست..


PLZ nazar beDn,ehtyaj be ye barreC daram..

می دونم که آزادم چون تنهام..کاش تنها بمونم.. اما تنهایی..

عاشق تنهاییم.منو آزاد میگذاره.می ذاره هر وقت خواستم خوشحال باشم و هروقت خواستم ناراحت،هرموقع خواستم همدرد هرکس که خواستم باشم،بدون اینکه همه ی توانم رو برای یک مقصد بفرستم و اون مقصد احمق فکر کنه این وظیفه ی من بوده..

آزادیمو دوست دارم چون اعتقادم درست یا غلط مال خودمه،آزادم که فکر کنم؛آزادم هر فکری بکنم!

تنهام چون آزادم و آزادم چون تنهام..می تونم الان توی امروز انتخاب واحدم باشم که پدرم در اومد تا به ۱۲ واحد برسم و هنوز درس اصلیم رو نگرفتم..تا به این فکر کنم که اگه شب ها از پنجره ی ماشین بیرون رو نگاه کنم، نور هایی که می بینم دستاشون رو به شیشه می گیرند و ماشین رو هول(؟) می دن جلو،به این فکر کنم که اگه یه دفعه به کلی چراغ برسیم،اول نمی گذارند بهشون نزدیک شیم،ولی وقتی می بینن که بهشون رسیدیم،همه با هم هولمون می دن..تا اونجایی که ماه همیشه با ماشین حرکت می کنه و عقب نمی افته،تند تند از پشت شاخ و برگ درخت ها می دود و هر چقدر برای معلم مهدکودکم توضیح می دم حتا نمی فهمه چی میگم..تا اونجایی که نمی شه یه خط صاف رو توی جاده نگاه کرد..

آزادم تا اونجا فکر کنم که اون چیز سفیدی که مثل هیچ چیز نرمه..چیزی که ۲۰ سال توی فکر منه..نمی تونم پیدا کنم چیه؟یه جای سر سبز با کای چمن..آسمون آبی آبی..یه توپ سفید بزرگ،اونقدر بزرگه که کلش رو نمی بینم..یکی داره توی گوشم یه چیزایی می گه..این همه وقت که فکر کردم،فقط یه جمله از حرفاش یادم..الان..حتا الان داره چیزای بیشتری یادم میاد.. که من دارم آروم آروم ازش می رم بالا،یه توپ بزرگ سفید،یکی جلوتر از من داره حرکت می کنه..انگار باید برسم یه بالا..احساسش می کنم زیر سقف دهنم،انگار یه روز اونقدر بزرگ شدم که خوردمش و ..حالا چند وقته بعد سال ها اومده سراغم و نمی دونم که چیه..

 

بیچاره اون کسی که اینو بخونه و بهش فکر نکنه...

دست بندم به دست گردنم آویزی.

      بند غم بر شانه ام سنگینی می زند...

     چشم من خالی از اشک به دورتر ها می نگرد...آنجا که زمین و آسمان را به یک صدا می زنند...

چنگِ باد گیسوی زرد شاخه های سرد را

              نفسم کاخ خالیِ این مردم تلخ را....

به زمین می فکند.

     گرچه باید فاصله گیرند شبدر و شاخه ی سبز...

  چرا با دست من؟چرا با دست ما؟

          چرا در این بازیِ اجبار نقش باغبان را بازی کنیم؟

اتاق

Tuye in khune ye otagh hast ke sedaye hame jaye khunaro mishnave ama sedaye khodesh birunaz dare otagham nemire.Hata agar kasi nazdike otagham biad o fekr kone sedayi shenide,bavar nemikoneo az un dur mishe.Are,tuye in khune ke por az rah haye tu ham tuhame por az adamaye sargardune ke az  in otagh be un otagh midoand, ye otagh hast ke faghat ye dare vorudi dare ke unam unghadr jash denje ke hichkas unro nemibine.

Age pat ro tuye otagh bezari mifahmi chi migam,vaghT hame chiz ro shenidi o fahmidi,sa’y nakon be kase digeyi ham begi.Chon baraye una fahmidan gheire momkene,ama chikar mishe kard ke hamishe tanhaye tanha bayad tuye otagh beshinam o fek konam ke shayad ye nafare dige ham bekhad befahme.

Ama darigh,unghadr zavahere in khune ghashange ke hichkas be dare chubie tarak khorde unam tahe ye rahro tavajohi nemikoneo nemidune ke faghat be un bayad tavajoh kard.

Talashe bikhodie fahmundane in jaryan be baghie,ta vaghT nadideand, ta vaghT nemikhand zareE tazalzol tu vojudeshun raah peida kone,na!To ham nabayad biai inja.Unvare dar ye 2nya por az aramesh montazere hamast.Baraye shoma nadunestan behtar ast.Ama man hichvaght doa nemikonam ke eikash hichvaght nemifahmidam!